از انقلاب تا کودتا / بخش دوم
انقلابی که امحا شد
واقعیت های مبهمی که در بطن کلمه بحران نهفته است
اوضاع این روزهای مصر به لطف کشتارهای ارتش به ظاهر آرام است و روند دادگاه های فرمایشی سرعت بیشتری گرفته تاجایی که حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر به صورت مشروط آزاد و رهبر اخوان المسلمین به دلیل تحریک مخالفان محاکمه می شود.
البته شاهکارهای السیسی وسایر رهبران کودتا به این جا ختم نشد و برای البرادعی معاون سابق رئیس جمهوری موقت فعلی مصر هم وقت دادگاه رزرو شد.
این که گروه تمرد نتوانست در عرصه سیاسی موفقیتی کسب کند قابل پیش بینی بود، چرا که ارتش برای مدت کوتاهی برای سرپوش گذاشتن جنایت هایش به ظاهر دلیل موجه می خواست که با سوء استفاده از گروه تمرد توانست آن را به دست آورد و به نظر نمی رسد دیگر به صورت گسترده به مخالفان اخوان اجازه دهد هرشب بساط آواز خوانی در میدان التحریر را بر پا کنند.
نکته مشخص این است که عدلی منصور، رئیس جمهور موقت مصر که در برابر وزیر دفاع سوگند یاد کرده راه را برای خود باز شده می بیند وحال در این دوره کذایی گذار اهداف پلید مورد انتظار غرب را عملی خواهد کرد تا مردم مصر طعم تلخ دوره انتقالی که با شوک درمانی های اقتصادی همراه است را بچشند، هر چند این گذار اقتصادی در پشت پرده تحولات سیاسی مصر پنهان شده و فقط برو بچه های دانشکده اقتصاد قاهره ونسخه نویسهای این طرح شوک درمانی از آن اطلاع دارند.
در زمان ریاست یک ساله محمد مرسی بر صندلی رئیس جمهوری مصر، کشورهای به ظاهر متحده اش کمک های اقتصادی را قطع کردند وحتی سفر وی به برلین هم نتیجه نداد و صدر اعظم آلمان پیش شرط های از جمله اجرای سیاست های اقتصادی نو لیبرال را از مرسی خواست اما این که مرسی چرا این درخواست ها را اجابت نکرد فعلا مشخص نیست ولی واضح است ارتش مصر با آغوش باز سیاست های مورد نظر غرب که انحصار طلبی وانباشت سود مالی را برای آن ها در پی داشت را پذیرفت.
حال بعد از کودتا به کمک مسکن های تجویز شده توسط عربستان، کویت وامارات، ارتش مصر می تواند تا چند ماه به اوضاع اقتصادی مصر سروسامانی بدهد یا حداقل از فروپاشی اقتصادی جلوگیری کند و هم چنین به انحصار طلبی های خود که در طول انقلاب محدود شده بود ادامه دهد.
از زمان کودتا تا همین زمان فعلی همه مقامات خود تنفیذ شده دولت موقت مصر صدها بار کلمه بحران استفاده کردند ولی در بطن این کلمه چه واقعیت های غم انگیزی نهفته است؟
اگر زمان درگیری های خونین مصر را به یاد آوریم به خوبی متوجه هول وهراس ها وخلاء اجتماعی ناشی از همین ترس ونگرانی در جامعه مصر خواهیم شد که همه به نفع پیشبرد انقلاب های دست راستی وشرکت های چند ملیتی بود که به وسیله ارتش همه این اهداف عملی شد.
مهندسی جوامع ای که با بحران خود ساخته غرب شکل می گیرد فقط معطوف به مصر نبوده است و همه ی حکومت های نوپا را هدف قرار داده وبدون شک مصر اولین آن نبوده وآخرین هم نیست.
مردم مصر در حال حاضر در حالت تعلیق بین زندگی سیاسی واقتصادی به سر می برند که به واسطه کودتا بر آن ها تحمیل شده است و این شوک درمانی اقتصادی در راستایی حرکت می کند که مردم مصر را از مواضع انقلابی 25 ژانویه که همان استقلال سیاسی واقتصادی (توسعه محور) هست، دور سازد.
حال شورای نظامی مصر در پشت پرده آستین ها را بالا زده تا کار ساختن مصر را از نو شروع کند و به اصلاح به لوح پاک نانوشته مصر قوانین مکتب اقتصادی شیکاگو را بنویسد.
همه می دانیم که لوحی وجود ندارد که از قضا نانوشته هم باشد ولی مشخصا این اصلاحات درد آوردر طی دوران گذار فقط به نفع اقلیت کودتاچی است.
ارتش مصر از باز آفرینی صحبت می کند ولی این عمل در حقیقت در خدمت مردم مصر نیست که اگر احیانا بود اصلا کودتایی صورت نمی گرفت وبا یک همه پرسی می شد نیاز مردم مصر را منتفع کرد.
حال حازم الببلاوی، نخست وزیر موقت مصر در دوره شش ماهه انتقالی فرصت دارد سیاست های اقتصادی و برنامه های فراگیر فاجعه بازار آزاد را اعمال کند وارتش هم با تحت کنترل قرار دادن محیط وخشونت های ناشی از کودتا، مردم را از نظر قوه ادراک وفهم رویداد فلج می کند یا آن چنان مردم را مشغول می کند که دیگر توانی برای مقاومت نداشته باشند.
ارتش مصر با نهایت فرصت طلبی ضربات خود را سریع و ضربتی وارد کرده است چرا که تغییرات تدریجی ناشی از سریع عمل نکردن، دزدان قرن بیست ویکمی را ناکام می کرد وامکان تحریک وعکس العمل مردم مصر را باز می گذاشت.
در صورت برگزاری انتخابات مجدد در مصر نمی توان به برگشت آرامش اقتصادی- سیاسی در مصر خوشبین باشیم چرا که در طول این دوره انتقالی، کودتاچیان دار و ندار مردم مصر را در قالب برنامه های اقتصادی لیبرال غارت کرده اند وابتدایی ترین حقوق مردم را به سخره گرفته اند.
هر چه زمان می گذرد مردم مصر بهتر ودقیق تر معنای دموکراسی را درک خواهند کرد و صد البته باید تذکر داد که در مصرنه تنها انقلاب امحا شد بلکه به جای دموکراسی واقعی، نوعی دیگر از آن که به دموکراسی مشارکتی معروف شده است به مرحله اجرا گذاشته شد که تنها دست آورد آن این است که همین مردم در نهایت آزادی می توانند رنگ لباس دلخواه خود را انتخاب کنند و نباید به امور اقتصادی کار داشته باشند و حق انتخاب های اصلی در پستوخانه های شورای نظامی صورت می گیرد.
در قرن بیست ویکم بازهم شاهد هستیم دست اندرکاران بحران آفرینی در غرب کارهای خارق العاده ای را که در دهه هفتاد میلادی در آمریکا جنوبی انجام دادند را فراموش نکرده اند وثابت کردند، می توانند پینوشه های دیگر را در آزمایشگاه های دانشکده اقتصادی شیکاگو عمل بیاورند و به ادامه راه ارتجاع سرمایه داری قوت ببخشند.
حالا مردم مصر بعد از نزدیک به دو ماه که از کودتا می گذرد متوجه دست پخت سر آشپزهای اقتصاد بازار آزاد شده اند و بر خلاف روز های ابتدایی که این فاجعه را ادامه انقلاب می خواندند و اعتقاد داشتند ارتش در کنار مردم می ماند به این نتیجه رسیده اند شورای نظامی با آزادی عمل گسترده وبه کمک عدلی منصورها تغییرات مصیبت بار را به وجود آورده وبرای اجرایی کردن برنامه های اقتصادی فاجعه حتی حاضر است کشتارهای به مراتب بزرگتر را اعمال کند.
این که عدهای وابسته این تغییرات را انقلاب بخوانند جای تعجب ندارد ولی خوب است به این مزدورهای جیره خوار امپریالیست یاد آوری کنیم انقلاب دگرگونی های زیر و زبر کننده نیست که از بالا صورت بگیرد بلکه تابع قوانین به تایید رسیده مردم است نه قوانین ای که شورای نظامی آن ها را در قالب برنامه های اقتدار گرایانه تصویب می کند.
در حال حاضر ائتلافی بین معدودی نظامی وچند شرکت چند ملیتی وابسته به غرب در حال وقوع است که در نهایت آثار سوء آن را باید در تشدید فاصله غنی وفقیر وسوداگرهای افسار گسیخته اقلیت کودتاچی شاهد باشیم.
بدون شک تنها اراده مردم مصر است که می تواند بر تمامیت خواهی مکتب اقتصادی فاجعه آور فریدمنی خط بطلان بکشد.
در بخش های بعدی به طور مفصل و پیوسته به تشریح سیاست های این مکتب فاجعه که در لوای بحران، کودتا وجنگ در جهان اهداف زیان بار خود را پیش برده خواهیم پرداخت.
دولت های مستقل وتوسعه محور هدف سرمایه داری فاجعه
اگر به سال های دهه پنجاه میلادی برگردیم موجی از کودتاها را خواهیم دید که در آن کشورهای با دولت ملی و توسعه محور سرنگون
شده اند و به جای آن دولت های نظامی متناسب با معیار های سرمایه داری روی کار آمدند که در نهایت منافع اقلیت سرمایه دار را
فراهم آوردند.
ایران هم در همین دهه از گزند توطئه های سرمایه داری بی نصیب نماند و دولت دکتر مصدق به وسیله ی استعمار و عناصر
داخلی وطن فروش سقوط کرد.
این روز ها که در شصتمین سالگرد کودتای 28 مردادماه قرار داریم صحبت های فراوانی درباره خیانت های خاندان پهلوی وتوده ای
ها می شود که از هیچ بلاهایی بر سر ملت ایران در دوران ملی شدن صنعت دریغ نکردند.
ولی آن چه که مشخص است در 28مرداد1332دولت دکتر مصدق سقوط کرد و راه برای چپاول ملت ایران باز شد، حال از این
موضوع می گذریم که پهلوی این کودتا را انقلاب خواند و چه تئوری های به خورد ملت ایران داد وبرای آن چه جشن ها که نگرفت.
خوب است بدانید در آن برهه زمانی ایران تنها کشوری نبود که در آن دولت توسعه محور واستقلال طلبش سرنگون شد بلکه
کشورهای واقع در قیف آمریکا جنوبی وشرق آسیا هم از هجمه های سرمایه داری نتوانستند قامت راست کنند و در نهایت بیشتر دولت
های متکی به مردم به طور آشکار وعلنی با کودتا وجنگ ساقط شدند.
هدف از همه ی این نابودی ملت ها مشخص بود و همه در راستای سیاست های لیبرالی که با مکتب اقتصادی شیکاگو همسو شده بود
اجرا می شد و بازار آزاد، لجام گسیخته به پیش می راند.
دوران پس از کودتا در ایران به استبداد صغیر معروف شد تا این که در سال 57 با وقوع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)
به طور آشکارا خط بطلانی بر غارت ملت ایران توسط سرمایه داری کشیده شد.
امام خمینی بدون این که ترسی به خود راه بدهد بر خلاف رهبر آفریقا جنوبی (نلسون ماندلا) که فقط ازلحاظ سیاسی پیروزی های
رابه دست آورد با پشتوانه مردم ودین توانست هم از بعد سیاسی وهم بد اقتصادی در مقابل امپریالیست بایستد ودست های سرمایه
داری را در ایران قطع کند و بنیان گذار خط مقاومت در مقابل استعمار شود.
نزدیک به 4 دهه هست که مردم ایران از استقلال وحاکمیت خود در مقابل جبهه غرب دفاع می کنند و بر خلاف اشتباهات در سال
های مشروطه وملی شدن صنعت نفت حالا با هوشیاری وعمق بخشی بیشتر از دست آورد های خود که منافع ملی را تامین می کند
دفاع می کنند.
مردم ایران در 24خرداد92 با وجود مشکلات مختلف اقتصادی در بحبوبه های جنگ های داخلی منطقه وآشوب ها که بنیان کشور ها
را زیر وزبر کرده با شعور سیاسی بزرگترین درس دموکراسی در منطقه را به کشور های مرتجع دادند تا ثابت کنند به هیج وجه
حاضر نیستند از منافع ملی خود کوتاه بیایند.
ولی حال اندکی که از کشورمان فاصله بگیریم و به منطقه خاورمیانه نگاه کنیم موجی از جنایت ها را خواهیم دید که فقط در آن ملت
ها سلاخی می شوند و عده ای خاص ازاین جنگ ها سیراب می شوند.
رهبر معظم انقلاب، امسال در خطبه های نماز عید سعید فطر نکاتی مهمی را مطرح کردند که یکی از آن ها به سود بردن
صهیونیست ها از درگیری های مصر مربوط می شد که در این مورد با بررسی رویداد ها می توان به نتایج روشن وقابل تاملی دست
یافت که در نهایت بازهم رد پای منافع سرمایه داری در این خشونت ها دیده می شود.
در چند روزاخیر بنا به گزارش منابع رسمی بیش از هزار نفر در درگیری های مصر کشته و هزاران نفر دیگر زخمی شدند.
این آمار آن هم در قرن 21 واقعا باعث شگفتی میشود وصد البته در تاریخ ثبت وضبط شده است.
حالا خوب که دقت کنیم می بینیم که بازهم پینوشه های دیگر به طور علنی هستند وآشکار جنایت می کنند و مدعیان دفاع از حقوق
انسان ها هیچ واکنشی از خود بروز نمی دهند.
بدون شک دولت مرسی اشتباهات بسیاری کرد و همگان بر آن ها واقف هستیم ولی با این وجود قتل عام هزاران نفر جای هیچ توجیه
وبرهانی را باقی نمی گذارد مگر دلیل ها ودروغ های شاخ دار مقامات عربستانی و امارتی.
ولی پاسخ به چند سوال باقی می ماند وآن این است که هدف از ایجاد بحران در مصر چیست؟
آیا گروه های درگیر به دنبال امتیاز های سیاسی هستند در حالی که ارتش قدرت را قبضه کرده است؟
نقش دولت انتقالی در این میان چیست؟
به راستی هدف اقتصادی مورد دلخواه غرب در کجای درگیری و خشونت های مصر پنهان شده؟
ایا مردم مصر رودست خوردند؟
لوح سفید نانوشته و باز آفرینی جدیدی که ارتش مصر ازآن صحبت می کند چیست؟
مطمئنا اگر اوضاع مصر به همین منوال پیش رود دو راه دردناک بیشتر برای مردم مصر باقی نمی ماند
1-جنگ داخلی
2-شوک درمانی اقتصاد مصر بر مبنای سیاست های فاجعه نو لیبرال سرمایه داری
در بخش دوم نگاهی دقیق تری به تحولات مصر از انقلاب تا کودتا و آینده سیاسی – اقتصادی این کشور خواهیم داشت.
ارتباط دستاویزی برای جاسوسی از کاربران فیسبوک
مارک زاکربرگ در فوریه سال 2004 سایت فیسبوک را راه اندازی کرد. سایتی که به بیش از سی زبان از جمله فارسی به صورت رایگان در دسترس کاربران است. بنیان گذار این سایت راهبرد تعامل در جهت سواستفاده از آنرا اساس کار خود قرار داده اند.، بطوری که کاربران می توانند مطالب، عکس و فیلم هایشان را اشتراک گذارند ولی سوال اینجاست دست اندر کاران این سایت فقط هدف خود را بر مبنای اشتراک فیلم و عکس های کاربران متمرکز می کنند؟
ساده انگاری است تصور کنیم این سایت اهداف فوق را دنبال میکند. وقتی زاکربرگ در معرفی اش خود را آتئیست یا همان خدا ناباور می خواند موضوع شفاف تر می شود.
وقتی می بینیم این سایت تمام توان و امکاناتش را بر روی جوامع و جوانان کشورهای در حال توسعه می گذارد باید در ایستگاه تامل توقف کنیم و بیشتر جوانب کار را مورد بازبینی قرار دهید.
مشخصا مسئولان این سایت سردرگمی بین فضای مجازی و دنیای واقعی و در ادامه منفعل کردن جوانان و ایجاد خلاء در روابط اجتماعی و فاصله انداختن در بنیان خانواده در قالبهای متفاوت و همچنین سواستفاده از حریم خصوصی کاربران و مشکلات ناشی از آن ، استارت روابط نامشروع در این فضا و دنباله آن در دنیای واقعی و عرضه فرهنگ وارداتی و کاذب و در پایان تغییر هنجارهای فرهنگی و اجتماعی را در دستور کار دارد.
فیسبوک به دلیل نقش و سهم بزرگی که در میان جامعه و کاربرانش ایفا میکندهمیشه از حمایت های ویژه رسانه ای برخوردار بوده، آنچنان که همیشه جزئی از سرخط خبرها بوده و تا جایی که مجله تایمز در سال 2010 زاکربرگ را شخصیت برتر سال انتخاب کرد. واضح است که دولت های قدرتمند و منفعل غرب با کمک همین سایت که به نوعی زمین آنها به شمار می آید اهداف خود من جمله ورود به حریم خصوصی و دسترسی به اطلاعات ارزشمند کاربران را عملی کنند هرچند مسئولان این سایت جاسوسی از کاربران خود را رد میکردند و اذعان داشتند اطلاعات کاربران برای مدت 3 ماه حفظ میشود و بعد از آن سریعا پاک میشود یا اینکه اظهار میکردند تنظیمات حریم خصوصی پس از هر طراحی جدید به حالت پیش فرض بازگردانده نمیشود یا اطلاعات کاربران در اختیار ابرشرکت ها قرار نمیگیرد و با کلاهبردارانی که پروفایل جعلی میسازند برخورد میشود یا زمانی دیگر میگفتند دکمه می پسندم (لایک) فقط کاربرد به اشتراک گذاشتن مطالب را دارد و هیچ کوکی بر روی رایانه کاربران برجا نمیگذارد و سرورهای مرکزی نمی توانند علاقه مندی وب گردی کاربران را زیر ذره بین قرار دهند و در ادامه باز هم بررسی های موسسات امنیتی که بیان میکرد سایت فیسبوک دچار مشکلات حاد امنیتی است و امکان آلوده شدن یک چهارم رایانه کاربران عضو به بد افزارها وجود دارد رد میکردند و همه مطالب ذکر شده را ادعای دروغ متوهمان میدانستند ولی با افشاگری های سایت ویکی لیکس و اخیرا هم افشاگری ها ی ادوارد دانسودن(پیمان کار سابق آژانس امنیت ملی ) نه تنها مشخص شد که مسئولان سایت اطلاعات کاربران را ضبط و ثبت میکنند بلکه این اطلاعات و رمز عبورو حقی محتوای کامنت های کاربران را در اختیار مقامات آژانس امنیت ملی آمریکا می گذاشتند.بدون شک فیسبوک در حوزه های مختلف اثرات سوء خود را بر جای میگذارد که بخشی از این تهدیدات در حوزه امنیت ملی متوجه کشورهایی است که مستقل از شرق و غرب ولی با اتکا به مردم خود به زندگی سیاسی اشان ادامه میدهندو متقابلا در حوزه اجتماعی اثرات منفی خود را دارد که در این مورد ارزشها و هنجارهای اجتماعی به تدریج تغییر میکند و ناهنجاری ها و فرهنگ های وارداتی جای آن را میگیرد که با گذری بر صفحات روزنامه ها و مراکز روان درمانی می توانیم از نزدیک واقعیت های منفی آن را دید.
البته باید این مسئله را در نظر بگیریم که اگر همچنان ضعف مسئولان فرهنگی در ارائه راهکار برای پر کردن خلا های فرهنگی جوانانم ادامه پیدا کند نه تنها مشکلی حل نمیشود بلکه راه برای ورود تهاجم های دیگر باز خواهد شد و اینجاست که اگر همه مردم و مقامات مربوطه به مسئولیت های خود عمل کنند و از فضای شعارزدگی اجتماعی بیرون آیند هیچگاه گروههای بی اصالت در هر قالبی که باشند نمیتوانند راهی برای رسوخ در فرهنگ واعتقادات مردمان ما پیدا کنند.
پارادوکسی که غرب باید جواب دهد؟
30ژوئن دورجدیدی از تحریم های غیر قانونی وارتجاعی علیه ملت ایران وضع شد وآمریکا با همان لحن چاله میدانی مدرن سایر شرکت ها را از همکاری با ایران بر حذر داشت.
آمریکا ومتحدانش در هربرهه زمانی بهانه های مختلفی برای وضع این تحریم می آوردند وعملا از چهارسال دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد با تکرار ادعا های ثابت نشده مردم ایران را زیر سخت ترین فشار ها قرار دادند.
در ابتدای نیمه دوم سال 91شدت تحریم ها را به حدی رساندند که پس لرزه های آن به بازار هم رسید که در این مقطع زمانی دو هدف را دنبال می کردند.
1- ایجاد اختلاف بین مسولین به واسطه مشکلات به وجود آمده ناشی از تحریم
2- به هرج ومرج کشیدن فضای عمومی کشور
مردم که قدرامنیت وثبات موجود در جامعه را به خوبی می دانستند با آگاهی وصبر نقش خود را زدودن جامعه از فضای غبارآلود اقتصادی به خوبی انجام دادند.ادامه اختلاف ها بین قوا باعث شد فرصت طلبان سناریوی جدید به راه اندازند ودر ابتدا رسانه های غربی فضای تقابل بین کاندیدا دولت وسایر رقبا را افزایش دادند تا جوی را به جامعه ایران القا کنند که خبری بزرگ وشکننده در راه هست ودر ادامه با ثبت نام کاندیداها دروغ بزرگ دیگری رانشر دادند که اگر کاندیدا دولت یا اقای هاشمی احراز صلاحیت نشود موج جدید نا آرامی ها ایران را فرا می گیرد ودر این ادعا دروغ صحه گذاشتند که دولت انتخابات را برگزار نمیکند.
بزودی این داستان دروغین هم آشکار شد واستیصال همه ی وجود آن هارا فرا گرفت وهمزمان با مناظره ها وانصراف دو تن از کاندیداها موجی جدید ازنشاط به همراه تفکر عمیق به سرعت در جامعه رشد پیدا کردکه اغلب همین رسانه ها آنرا انکار می کردند ولی زمانی که عکس وفیلم مربوطه منتشر شد همه نیرنگ ها رنگ باخت هر چند در این برهه حساس در کنگره آمریکا تحریم های جدید تصویب شد که رسانه های مورد اشاره آنرا در اغما خبری گذاشتند.
همزمان با رای گیری وحضور مردم در انتخابات معادلات مقامات غربی به کلی بهم ریخت هر چند در ظاهرامر این شکست را با پخش خیری های با محوری فوری کدمان کردند.
همزمان با اعلان وزارت کشور مبنی برپیروزی دکتر روحانی موج دوم شادی ها کشور را فراگرفت ولحظه به لحظه خبرهایی از خیابان ها مخابره شد که جای هیچ صحبت وابهامی راباقی نگذاشت وبهت وسرگردانی استعمار رادرپی داشت.
مقامات غربی هم در ظاهر خودرا همسوبا تصمیم مردم ایران دانستند هرچند آشفتگی در ظاهرآنها موج می زد.
مشخصا غرب باز هم نتوانست تئوری های خود را بر مردم تحمیل کندچرا که ایرانیان اهل باج دادن نیستند وخواهان این هستند جبهه غرب این خیمه شب بازی راتمام کندچرا که مردم از وقایع کودتای 28مرداد1332درس گرفته اند ومصمم به بازپس گیری حقشان ولغوتحریم های غیر قانونی در دادگاه های بین المللی هستند.
حالا غرب منفعل به رهبری آمریکا تحریم های جدیدی وضع کرده ولی چطور می خواهد جواب این پارادوکس را بدهد،روزی با گلوله باران رسانه ای اصولگرایان را نفی می کردند ولی حالا که کاندیدا دلخواه اکثریت مردم در انتخاباتی دموکراتیک به پیروزی رسید چه بهانه وتوجیهی برای تحریم های جدید شان دارند؟؟
ولی مشخصا باید اشاره کنیم که سیاست راهبردی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم ادامه برنامه های اقتصادی سرمایه داری فاجعه بوده که بی ثبات کردن خاورمیانه ودر راس آن ایران از اهداف اصلی وبلند مدت آن ها به شمار می آید.َ